دیانا و عقد دایی جون و مهمون داری
25 اردیبهشت و عقد دایی جون و زمانیکه زبل خانم در جمع نبود و دنبالش بودم ... دیدم با حلقه های روی دیوار اتاق زن دایی جون مشغوله و وقتی صداش زدم و برگشت ... با یک خنده دلفریب و فردای اونروز عمو جان کمال و خانوادش مهمونمون بودند که با هم به باغ بابایی رفتیم ... روز خوبی بود و دیانا با دختر عموش حسابی توی باغ گشت و گذار و بازی کرد ... اما دیگه فرصت نشد عکس یادگاری بگیریم ...
نویسنده :
مامان
10:30